خلاصه کتاب:
در مورد زنیه که در گذشته یه ازدواج ناموفق داشته والان پسری ک یه مدت به عنوان راننده آژانس در جریان زندگیش قرار گرفته عاشقش میشه وادامه ماجرا…
خلاصه کتاب:
آنالی عاشق پسرعموش شاهینه. شاهین اما دختری که عاشقش بوده رو بنا به مخالفت خانوادهها نتونسته بدست بیاره… چند سال که از ازدواج هیوا میگذره شاهین و آنالی نامزد میشن. ولی چند روز قبل عروسی شاهین میگه نمیتونه و میره، چون هیوا جدا شده و برگشته. آنالی میمونه و جشن عروسی بدون داماد…
خلاصه کتاب:
دو فرد دو سرنوشت دو خط موازی دانیار لاقید که دنیا پشیزی براش ارزش نداره و زندگیش تو دوچیز شده. زن… مسابقه تا حد مرگ. ماریایی که از جبر زمانه در قالب یک پسر خودش را ظاهر میکنه در انزار دو چیز براش تو زندگیش مهمه. رقص… دزدی… حالا دست تقدیر این دو فرد رو با یک قرار داد ازدواج الکی کنار هم میزاره. باید دید دانیار با فایتر بودنش میتونه قلب سنگی ماریا رو آب کن یا… ماریا میتونه با رقصش فرازو فرود کمرش دانیار لاقید رو پا بند و بنده و عبید خودش کنه.. مبارزه مشت های یک فایتر.. و قوس و لرزش کمر یک رقاص..
خلاصه کتاب:
زانیار پسری که عاشق دختر لوند و بیبند و بار صاحب خونه شون میشه که همه تفریحاتش میشن توی پارتی و مهمونیهای مختلط و وقتی با آذین دوست میشه میخواد هر طور شده اونو مال خودش کنه…
خلاصه کتاب:
الیسیما سپهری نوجوانی که نفرتش از سر بی مهری هاست و در پس این نفرت، از درونش انتقام فوران میکند. او دنبال یک راه حل است شاید یک ورد که بتواند در عرض سه روز سام را نیست و نابود کند. فقط سه روز سه روز لعنتی… و اما سام کیست؟ یک مرد ویران یا ویرانگر؟ الیسیما مقصر است یا سام؟ چه کسی ویرانگر است و چه کسی ویران شده؟
خلاصه کتاب:
رسوا داستان عشقی مشترک بین دو برادر دو قلوئه. دختری به نام بهین برای انتقام از نامزد سابقش(ساواش) وارد زندگی امیرعلی میشه واونو با ساواش اشتباه میگیره. بی خبره از اینکه امیرعلی نامزد سابقش نیست و برادر دو قلوی نامزدشه که سال ها از هم خبرن و…
خلاصه کتاب:
خسته از تعصبات خانوادگی و به دنبال عشق واقعی… دختری که برای رسیدن به مرد مورد علاقش هر کاری میکنه و حتی با وجود افکار قدیمی خانوادش بازم از عشقش دست نمی کشه… مردی که سال ها برای بی حسی قلبش تلاش کرده و در اخر اسیر عشق دخترک میشه…
خلاصه کتاب:
دوباره مثل همیشه خواب مونده بودم . با عجله با مامان خدا حافظی کردم و به سمت ماشینم دویدم . در خونه رو با ریموت باز کردم و با عجله از حیاط خارج شدم وبه سمت دانشگاه به راه افتادم . دوباره چراغ های راهنمایی با من لج کرده بودند تا بهشون می رسیدم چراغ قرمز میشد و من با حرص لبم رو می جویدم و به زمین و زمان ناسزا می گفتم . بالاخره بعد از نیم ساعت به دانشگاه رسیدم ….
خلاصه کتاب:
اسرا دختر ساده و معصومی که اسیر زندگی پر فراز و نشیب خودش است. با توطئه سنگینی که براش چیدن به حراست دانشگاه خونده میشه و زمانی که باید برگه اخراج خود از دانشگاه را امضا کنه اتفاقی می افته که زندگی شخصیش دچار تغییرات می شود.
خلاصه کتاب:
ماری یه دختره جسوره که برای خواستههای خودش میجنگه، یه دختر بلاگرِ که شاخ اینستاست و معروفه، از بچگی عاشق آراز پسر عموشه ولی آراز اونو اصلاً نمیبینه و دوستش نداره تا اینکه آراز تصادف میکنه و به کما میره و وقتی به هوش میاد حافظش رو از دست داده… ماری از فرصت سوءاستفاده میکنه و بهش میگه ما قبلاً با هم رابطه داشتیم و باید ازدواج کنیم. ازدواج میکنن و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.