خلاصه کتاب:
نیکا با دیدن تصویر پسری زیبا بر روی جلد کتابی به اسم سیاوش بهش علاقهمند میشه ارشیا پسرخالهاش به نیکا علاقهمند است اما نیکا به دلیل عشقی که به سیاوش دارد نمیتواند به شخص دیگری فکر کند و بیصبرانه منتظر است تا سیاوش را در عالم واقعیت ملاقات کند و عشق خود را به او ابراز کند در این میان نیکا در کنکور پذیرفته میشود با آغاز کلاسهای دانشگاه خواستگاران او نیز بیشتر میشوند اما او حاضر به فکر کردن به هیچکس نیست. بلاخره روزی به طور تصادفی پسری را میبیند که کاملا شبیه عکس روی جلد کتاب است….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.