خلاصه کتاب:
آدم ها یکبار میآیند هزاربار می روند. مگر یک قلب چند بار می تواند شکافته شود؟! چند بار می تواند از یک حجم سنگین خالی شود و مثل توری که پاره شده همینطور آویزان بماند تا زمان، سوزن تیز و بی رحمش را بردارد کُند و پر حوصله کوک بزند زخمِ قلبی را که با هر وصله تنگتر می شود …
خلاصه کتاب:
ارسلان یه پسر بدبین و شکاکه که شیفته یه دختر ساکت و مظلوم شده و تعقیبش میکنه. برای به دست آوردن مینا سماجت میکنه و بعداً مینا متوجه میشه که ارسلان از سال ها قبل عاشقش بوده…
خلاصه کتاب:
مریم دختریِ که پدرش حسابدار صندوق قرض الحسنه ای بوده و با چندنفر از همکاراش اختلاس کردن ولی همچی گردنِ پدرش افتاده که باعث سکته و فوت پدرش شده و بخاطر بیماری خواهرش شرایط سختی داره… سرِ یه تشابه اسمی با محمدرضا اشنا میشه (محمدرضا رو با پسرعموش رضا اشتباه میگیره!) و باهاش صیغه میکنه و…
خلاصه کتاب:
حکایت زندگی دختری ست که دنیایش کوچک است. محدود به مادربزرگ پیر و عشق پاکش به پسر عمویش… اما با فهمیدن رازی تلخ و عجیب مجبور می شود از عزیز و عشقش دل بکند و به تهران برود …
خلاصه کتاب:
از آدم های غریبه و آشنایی که گاهی مقابل هم قرار می گیرند و گاهی در کنار هم می ایستند تا پشتوانه ی یکدیگر باشند، تارا دانش زندگی روتین و آرامی را در کنار خانواده اش طی می کند، داستان از آنجا شروع می شود که پدرشان بهرام دانش از سفر راه دورش به خانه برنمی گردد و نگرانی شدیدی برای خانواده پیش می آید، اما داستان با پیدا شدن مردی که خبر موثقی از بهرام دانش دارد پیش می رود تا آنجا که تارا و خانواده اش ناباورانه درگیر گذشته ی دیگری از زندگی پدرشان می شوند که باور آن چندان ساده نیست و در این میان سرنوشت تارا دانش هم به شکل دیگری رقم می خورد…
خلاصه کتاب:
زمُرد دانشجوی معماریه و قراره تو شرکت پدرش کار کنه، در این گیر و دار با یاسین پسر عمه اش که تا آن زمان ملاقاتی با هم نداشتن رو برو می شود ! بحث و جدلی میان این دو نفر شروع میشه تا جایی که زمرد تصمیم گرفته از ایران بره…
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به اسم سونیا هست که متولد مشهد هستش و دانشگاه تهران قبول میشه و برای اینکه تو تهران تنها نباشه پدرش اونو میفرسته خونه دختر دوستش که اون هم همون دانشگاه سونیا هست. برادر این دختره هم تو همون دانشگاهه ولی ترم بالاییه و اینکه دختر دوست باباش رادا و سونیا توی واحد رو به رویی رایان. داداش رادا زندگی میکنن تو تهران و تو این دانشگاه اتفاقاتی پیش میاد که...
خلاصه کتاب:
آمدی و قلبم عاشقانه کوباند خودش را بر دیوارههای تنم… چشمهایت بُرد آرام و قرارم را! مردِ من، تکیهگاهِ موثقم! دلم قرص توست آرام جانم… چشمانم پیش کش تا به همیشه که تو ذرهای قلب مهربانت آسیب نبیند. میدهم تار و پودم را هستیبخشِ بیهمتا. الحق که معنیِ نامت مینشیند بر شخصیتِ خلاقت، اهورا!
خلاصه کتاب:
یه خانوم خجالتی و چادری یه آقای جلف وشیطون از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده دار بریم ببینیم این خانوم می تونه این آقای جلف و آدم کنه یا نه…
خلاصه کتاب:
شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن. حالا اون جدا از کار و دستور، یه انگیزه شخصی هم داره، انتقام از دو برادر شمس، قاتلای عزیز تر از جونش.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.