خلاصه کتاب:
اغوا داستانی از دل این سرزمین. داستانی از دخترانی که راه را به بیراهه می روند و زندگی هایی از دل شهر های بزرگ. خانواده هایی درگیر در زندگی ماشینی… نیوشا دختر بیست ساله ای که در سیزده سالگی مورد تعرض کسی قرار می گیرد که فکر می کند عاشقانه دوستش دارد وعده ازدواج و عشق دروغین چشم دخترک را کور می کند و او خود را مجبور به باربد می داند. با تمام سختی ها چند سال کنار باربد می ماند تا… آشنا شدن با فرید عجیب و غریب همه چیز را متفاوت می کند! فرید کم حرف و مرموز که…
خلاصه کتاب:
طوباسادات، دختر یازده سالهی آسد صادق حلاجی افتاده دست نامردی شوهرننه. نیمهشب پناهنده میشه خونه تاجر بزرگ تیمچه که به بزرگی و جوونمردی شهرهست و میشه کنیز مخصوص زن دخترزا و بیمارش. نجمه خاتون که از حضور طوبا سادات احساس خطر میکنه، تصمیم میگیره اونو برگردونه به خونهش…
خلاصه کتاب:
من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم. همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد… بازم مثل دریا. سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره… یکی از بیمارا رو نجات بدم… روانشو درمان کنم. بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که شاید تو دنیا نظیرش از تعداد انگشتای دست کم تر باشه. اسمش میلاد میم…ی…ل…آ…د… یه اسم پنج حرفی که با خودش سونامی داره.
خلاصه کتاب:
همتا شخصیت اصلی به پیکره پدرو مادرم نگاه کردم. همش ۱۷ سالمه و باید مشاهده چنین چیزه وحشتناکی باشم. دیگه هیچکس نیست تا بهش تکیه کنم. برادر کوچکترمو بیشتر تو بغلم فشار دادم به عموی نامردم نگاه کردم که چطوری سر مزاره پدرو مادرم منو به اون مرد افغانی نشون میده. حتما اون پدر و مادرم کشته. جز اون کی به میراث پدره من فکر میکنه…
خلاصه کتاب:
آهسته لای پلکم را باز کردم و به تاریکی کم جانِ مقابلم چشم دوختم. قلبم هنوز محکم و بیانعطاف میکوبید و هنوز نفسم به حالت طبیعی برنگشته بود که غلتی زد و دستش از روی پهلو هایم کنار رفت. بوی عطرِ خالص و شیرینَش زیر بینیام پیچید و مدهوشم کرد. من هنوز از حضورش اشباع نشده بودم، هنوز میل داشتم و هنوز دلم میخواست به تن و بدنش بتازم…
خلاصه کتاب:
آزاد یه پسر خشن وعصبی هست که بعداز تولد ازخانوادش جدا شده و به جای برده شده که از اون یه ادم بد اخلاق ساخته یه برادر دو قلو به اسم فرزان داره که عاشق دختر شیرازی بنام مهر ماه هست که به تهران اومده برای تحصیل… ازاد بعد از سال ها برمیگرده به برادرش نزدیک میشه واز فرزان میخواد براش کاری انجام بده…
خلاصه کتاب:
این داستان دربارهٔ دخترک کبریت فروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقیمانده است با روشن کردن تکتک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان میسپارد. اقتباسهای بسیاری در قالب فیلمهای پویانمایی و … از این داستان صورت گرفتهاست.
خلاصه کتاب:
این کتاب سرگذشت گروهی پسربچه است که بر اثر یک سانحه هوایی در جزیرهای متروک، واقع در اقیانوس آرام،بدون سرپرست رها میشوند. پسران شش تا دوازده سالهاند و هنوز تصویر روشنی از زندگی اجتماعی ندارند. در آغاز همهچیز به خوبی پیش میرود. تا اینکه کمکم تنها دغدغه پسر بچهها رفع نیازهای ابتدایی جسمانی شان میشود و آنها خیلی زود به زندگی بدوی برمیگردند…
خلاصه کتاب:
رمان در مورد عاشقانه های بسیار ناب در دل محله های قدیم است زمانی که هیچ نوع فضا مجازی نبود و آدم ها ارتباط بیشتری با هم دیگر داشتند. در این بین دو همسایه هستند که سال ها مرد های خانواده با هم رفیق بودهاند بعد از یک سوءتفاهم میان آن ها کاملا ارتباط خانوادگیشان قطع میشود اما این دلیل نمیشود که دختر خوش سیما و باحیای قصهمان دلش از پسر بوکسور و ورزشکار آن خانواده جدا شود. کم کم میفهمد که او هم نسبت بهش بی میل نیست تا این که زمان رسیدن برملا شدن آن سوءتفاهم میان خانواده ها میرسد که معلوم میشود همه چیز به پسر خانواده ربط دارد و…
خلاصه کتاب:
(فستیوال به معنای جشنواره ای همراه با موسیقی هست که برای نمایش آثار هنری یا نمایش مربوط به یک هنرمند به کار میره.) سام پژمان، صاحب بزرگترین نمایشگاه ماشین های خارجی ، پسری کله خراب، تندخو و یک دندست که هیچوقت حرف زور تو کتش نرفته و چیزی رو نمیشه بهش تحمیل کرد. تا روزی که متوجه میشه بی خبر از خودش، انگشتر نامزدیش توی دست دختری به نام گلبرگ خودنمایی می کنه و اون دختر نشونش کردش شده!…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.