خلاصه کتاب:
من با عوضی بودنم مشکلی ندارم. یا حداقل اینطور بود تا وقتی که من با اون ملاقات کردم. کتاب ها اغلب راجع به جرقه ها چرت و پرت میگن. با اون… مثل اتش های اضطراری ترکیب شده با بمت اتش زا بود. یک مشکلی وجود داره. اون نه اسمشو بهم گفت و نه شماره تلفنشو برام گذاشت بعد از بهترین شب زندگیم. بعد از اینکه از اتاق هتل غیبش زد. بازم به اون نیاز دارم… خب حالا چه غلطی بکنم؟ من این مشکل رو تا خیابان بردم. یک رابطه ویروسی گمشده…
خلاصه کتاب:
من هرگز نفرین نکردم… فقط تغییرش دادم. اکنون مجبور شده ام با مادوکس همکاری داشته باشم، و از آنجا که نمی توانم او را بکشم، مجبورم هر روز او را تحمل کنم. بنابراین صوفیا مرا ترک می کند. من همه چیز را فدای او کرده ام، اما هرگز کافی نیست. عشق من به او با وجود خیانت تغییر نمی کند. شکنجه همچنان ادامه دارد. میخوام چیکار کنم من یک گزینه دارم، من اولین بار نه گفتم، اما مطمئن نیستم که دوباره بتوانم نه بگویم…
خلاصه کتاب:
املین تنها خون آشام دورگه زن باقیمانده در دنیاست و خون آشام هایی به دلایل مرموزانه ای به دنبال او هستند. لاکلان پادشاه گرگینه ها بیش از هزار سال بدنبال جفت خودش می گردد ولی توسط پادشاه خون آشام ها به مدت۱۵۰سال زندانی و شکنجه می شود تا زمانی که بوی جفتش راحس میکند و از زندان فرار میکند. ولی وقتی با املین، جفت حقیقی اش ملاقات میکند نمی تواند باور کند که تقدیر برایش چنین چیز تحقیر آمیزی به عنوان جفت انتخاب کرده پس…
خلاصه کتاب:
نام شخصیت اصلی این داستان فردی به نام آندرس است، این فرد قصد دارد که مجسمه بسیار ارزشمند و خانوادگی که دزدیده شده بود را پس بگیرد. او برای باز پس گیری این مجسمه به کمک یک دزد احتیاج دارد. کسی که توانایی های لازم برای باز پس گیری این مجسمه را داشته باشد، این شخص که آندرس برای دزدی مجسمه انتخاب کرده است، دخترک برده ای است به نام سانکیا که با فقر دست پنجه می زند، آن ها برای گرفتن مجسمه راهی می شوند اما در این راه افراد دیگری هم وجود دارند که به جستجوی مجسمه می گردند و حاضرند برای گرفتن این مجسمه دست به هر جنایتی بزنند. در حین این ماجرا آندرس و دخترک هم ناگهان احساسی به هم پیدا می کنند.
خلاصه کتاب:
بالتو پادشاه مغرور و خطرناک کشور لحظه ی آخر از پس دادن کسینی به شوهر لوسین خلافکار و ترسناکش پشیمون میشه! بالتو انتخاب کرد که کسینی رو آزاد کنه، اون دختر جذاب و خواستنی لیاقتش رو داشت، اما وجود لوسین مانع اینکار میشد! کسینی ارزشمندتر از هر چیزی درجهان بود و بالتو با انتخابِ آزادیِ اون باید تاوان سختی پس می داد! لوسین خودخواه و خونخوار هرگز از کسینی دست برنخواهد داشت، اون می خواست کسینی رو شکنجه کنه، عذاب بده و بعد از دست درازی… با بمب هاش اون رو به هزاران تیکه تقسیم کنه! اما… بالتو بهش گزینه ی بهتر و به نفع تری پیشنهاد داد!
خلاصه کتاب:
دوازده سال گذشته، شوگر بث کری یه روزی شاهزادهی این شهر کوچیک بود، همه اون رو می پرستیدن. شوگر بث قدرت داشت، پول داشت، زیبایی داشت، مادری که همه جوره پشتش بود و اونرا تا حد مرگ لوس می کرد… فقط یه چیز نداشت. و همون باعث میشد که تا مغز استخوانش شرور باشه. دوازده سال پیش کالین بایرن، یه پسر ۲۲ ساله انگلیسی بود، که از کشور خودش اومده بود اینجا تا کار کنه و نویسنده شه، اما نمی دونست که اینجا قراره دشمن خیلی قدری پیدا کنه دوازده سال پیش شوگر بث به کالین تهمت زد، و اون رو از خونهاش بیرون انداخت. حالا دوازده سال گذشته و جای شاهزاده و گدای قصه عوض شده. حالا کالین اربابه و شوگر بث خدمتکار. چ میشه این وسط عشق شکل بگیره …
خلاصه کتاب:
جنایت و مکافات رمانی است هنری که پس از بازگشت داستایوفسکی از سیبری و تجربیات بسیارتلخ ، نگاشته شد. در این داستان زندگی پر ابهت اعیان و اشراف مورد بحث نیست. بلکه زشتی ها و پلیدی های شهری بزرگ مطرح است که با تمام امکانات آن نمایش داده می شود. قهرمانان این داستان همه از شکست خوردگان مغموم اجتماع اند که در بعضی شرارت و بدی و در برخی نیکی و پاکی غلبه دارد. شروران آن برای اثبات وجود خود بیشتر به کارهای ناشایست و عصیان می پردازند. داستایوفسکی به خوبی نشان می دهد که کاوش های درونی انسان در نهاد و وجدانش و محکومیت های نهانی و مکافات هایی که قهرمانان داستان بر خود روا می دارند، از مجازات های ظاهری که قانون بر انسان تحمیل می کند، به مراتب دشوارتر و پردردتر است و چه بسا که مجازات های اجتماع در واقع تسلی بخش قهرمانان اوست.
خلاصه کتاب:
پرسفون دومین دخترِ قدرتمندترین زن شهر، مدتهای زیادی رو برای فرار از شهر و زندگی اجباری و کسالتبارش تلاش کرده و حالا که در یه قدمی آزادیش قرار داره، توسط توطئهی مادرش در یک عمل انجام شده قرار میگیره و در بزرگترین مهمانی سال و حضور تمام بزرگان شهر، به نامزدی حاکم بزرگ، قاتل و پیر شهر، درمیاد. اما پرسفون همون شب فرار میکنه و حتی مرگ رو به این حقارت ترجیح میده.
خلاصه کتاب:
این داستان دربارهٔ دخترک کبریت فروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقیمانده است با روشن کردن تکتک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان میسپارد. اقتباسهای بسیاری در قالب فیلمهای پویانمایی و … از این داستان صورت گرفتهاست.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.