خلاصه کتاب:
درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان. یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه، وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادر و پدرش برگردن. توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی اتفاقات میوفته…
خلاصه کتاب:
تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به…. عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست… در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…
خلاصه کتاب:
یاسین که با کلک با پریایی که خدمتکار خانهاش است ازدواج می کند و پریا توی فراز و نشیب های زندگیش متوجه می شود رفیق صمیمیاش نازنین همسر اول یاسین است و پسری به اسم سامیار دارد و قصد یاسین از ازدواج با او به دست آوردن زمین های پدری اش بوده در این حین که آن ها صاحب دو فرزند دختر می شوند که به طوری مشکوک نازنین زن اول یاسین تصادف می کند و کشته می شود و فرزند دوم پریا به اسم سوگل دزدیده می شود… اما همه ی این اتفاقات زیر سر چه کسی است؟ چه دلیلی دارد؟ پشت این همه ماجرا چه توطئهای وجود دارد؟ هدف چیست؟
خلاصه کتاب:
قصه سه دوست و سه خانواده است که گذشته مشترکی با هم دارن و فرزندانشون دوستی عمیقی با همدارن که در خِلال این دوستی، سیاوش و ارسلان از افرا خواستگاری میکنن.. سیاوش و افرا عاشق و معشوقن و ارسلان حاضر به درک این مسئله نیست چون خودش هم عاشق افرا شده… جواب افرا شیرازه زندگی هر سه خانواده رو از هم میپاشه و حوادثی رخ میده که رازهای گذشته رو میشه و...
خلاصه کتاب:
درباره دختریست که با فهمیدن بزرگ ترین راز زندگیش به دنبال برادرش میره درحالی که برادرش اونو نمی شناسه و سعی میکنه اونو بکشه و در بین اتفاقات زیادی میفته دختر داستان اسیر میشه و... دنیایی که در این داستان میخوانید دنیایی جدا از دنیای ما نیست بلکه در دنیای خودمان هست فقط دارای ابعاد شخصیتهای متفاوتی مثل خوناشام ها یا گرگینه ها یاهر موجود ماورایی دیگراند ما با مخلوقاتی سروکار داریم که به انها تبدیل شونده گفته می شود که هرکدوم دارای قدرت خاصی هستن و میتونن تبدیل به موجودی بشن که از اون نژادن…
خلاصه کتاب:
دختر شر و شیطونی که عاشق یه زندانی تحت تعقیب میشه و تو یه نگاه دلش رو بهش می بازه.. جوری که قید همه چیز رو می زنه تا برای داژوی خلافکار و کله خراب بشه اما ناخواسته درگیر گذشته تاریکش میشه و…
خلاصه کتاب:
آفتاب بیخ دیوار کشیده شده است و من هنوز مستأصل دم در خانهی حاج آقا نکویی ایستادهام. مردی که همهی اهل محل از او به خاطر حضورش در محافل خیرین و رسیدگی به احوالات در و همسایه به نیکی یاد می کنند. خانه اش کلنگی است و به نظر قدمتی حداقل پنجاه ساله دارد…!
خلاصه کتاب:
گلابتون دختری ک دوبار سخت برای کنکور وکالت خونده ولی هر دوبار هیچی مجاز نمیشه بعد اون افسرده میشه همه ی اطرافیانش این دیپلمه بودن رو میکوبن تو سرش حتی دوست پسرش برا مصاحبه میره به دفتر یه نشریه خیلی معروف برای منشی گری و در حالی ک انتظار نداره، با استخدامش موافقت میشه مدیر و مسئول یکی از بخش های اونجا دوتا دوست خیلی صمیمی ان ک زندگی گلاب ب این دوتا دوست بدجور گره میخوره و…
خلاصه کتاب:
ما یه اکیپ دختریم... دخترانی که نمی دانند غم را چطور می نویسند... شاد و سرخوش بی بهانه به خوشی هایشان می رسند اما... کی فکرشو می کرد زندگی چهارتا رفیق به تباهی کشیده شود... چرا دیگه رنگ خوشبختیو نمیبینن... نفس دختری که... سرگذشت هر یک چه می شود؟! عشق جای نفرت را می گیرد اما چگونه؟! خیانت و انتقام چه می شود؟! بیگناهی آن ها چطور ثابت می شود؟! همه و همه در اکیپمون…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.