خلاصه کتاب:
فرخ که بعد از سال ها دوری از وطن به هوای چند وقتی استراحت به ایران برگشته است، در مدت حضورش تنها به ملاقات با اقوام دور و نزدیک مشغول بوده و روزگارش آن چنان که انتظار داشته پیش نرفته است. او در حالی که بیرون خانه عمویش منتظر بازگشت پیشکار پدرش اسد است، دختری دبیرستانی را می بیند که صدایی آشنا برایش دارد. اما این دختر کیست و چرا توجه فرخ را به خود به جلب کرده است؟…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.