دانلود رمان رقاص های شیطون از سکوت تلخ با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان راجب دو تا گروه ۵ نفرس… ۵ تا دختر، ۵تا پسر… خب این ۱۰ نفر رقاصن، رقاصای ماهر و مشهور. این ۱۰ نفر مقابل هم قرار میگیرن یعنی رقیب همن. توی یه مسابقه که خیلیم حساسه… این مسابقه توی پاریس برگزار میشه و خیلیم هیجان انگیزه… ما میخوایم بدونیم بلاخره بعد از ۵دور مسابقه کدوم گروه میرن به فینال و برنده این مسابقات میشن…
خلاصه رمان رقاص های شیطون
دوباره آهنگو زدم پخش بشه. رو بهشون ایستادم و دستامو بهم گره زدم و کوبیدم به سینمو گفتم: این حرکت رو دوبار انجام میدین با سرعت زیاد اما موقع کوبیدن به قفسه سینتون سعی کنین شدتش کمتر باشه تا آسیبی بهتون وارد نشه حالا همراه من انجام بدین پشت بهشون شروع کردم و همونطور که حرکتارو انجام می دادم می شمردم: ۱… ۲… ۳ ایندفعه از دفعه ی قبل خیلی بهتر بود برگشتم سمتشو گفتم: عالی بود همینطوری سعیتونو بکنین عالی میشه. همشون لبخندی زدنو دوباره از نو شروع کردیم تقریبا یه نیم
ساعتی میشد که بی وقفه داشتیم تمرین می کردیم. واقعا دیگه از نفس افتاده بودم. نفس عمیقی کشیدم و برگشتم سمتشونو گفتم: خب بچه ها خوب بود بیشتر تمرین کنین حالا برین استراحت کنین تا یکی دوساعت دیگه دوباره باید تمرین کنیم همشون بی هیچ حرفی رفتن داخل نفس عمیقی کشیدم و سیستم پخش رو خاموش کردم. نشستم روی صندلی و به فکر فرو رفتم این مسابقات همه ی زندگی ما بود باید می بردیم اما با وجود گروه حریف خیلی سخت تر میشد هر چند ما هم چیزی از اون گروه کم نداشتیم اما باید
تلاش می کردیم باید این دوره مسابقات رو می بردیم تا بریم فینال. سه روز دیگه اولین مسابقه شروع میشه با گروه شکست ناپذیران هه عجب اسمی ما هنوز اسم مشخصی برای گروهمون نداشتیم هر چند زیادم مهم نبود بی حال از جام بلند شدم و رفتم تو خونه سیمین و سوگل باهم رفته بودن حموم. آخه یکی نیست بگه حیا نمیکنین دوتایی میرین حموم، واقعا که. رفتم روی مبل نشستم تا سیمین و سوگل بیان بیرون تا بتونم برم حموم سپیده و ساناز داشتن یه سری حرکاتو باهم تمرین می کردن همیشه از برترین های گروه بودن…