رازی رمان
دانلود رمان pdf و بدون سانسور
رازی رمان
دانلود رمان پادمیرا اثر مبینا مهراور

دانلود رمان پادمیرا اثر مبینا مهراور pdf بدون سانسور

دانلود رمان پادمیرا از مبینا مهراور با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

همیشه به اینجای ماجرا که می رسید از فکر و خیال میامدم
بیرون. دیگه چهره ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمیتونستم ادامه ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین طوری شدم. سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می کردم.

خلاصه رمان پادمیرا

نمی دونستم که اونی که حس کردم واقعی بود و یکی داشت من رو تعقیب می کرد،یکی که نباید می فهمید کجا هستیم. و همین استارتی برای شروع بدبختیم یا به عبارتی خوشبختیم بود. نه می شد گفت خوشبختی نه می شد گفت بدبختی…اون شب هم بدون اتفاق خاصی گذشت و صبح شد. بخاطر کابوس هایی که دیده بودم درست حسابی نخوابیده بودم و صبح کسل از خواب بیدار شدم.
آروم چشمام رو باز کردم و دستی به موهای ژولیده ام کشیدم…

همونطور که زیر لب غر غر می کردم از جام بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم. از تو یخچال بطری آب رو برداشتم، تو لیوان ریختم و یه نفس سر کشیدم. همون موقع بابا اومد داخل،بدون اینکه اهمیتی بهم بده از یخچال بطری آب رو برداشت و یه نفس سر کشید. تا خواستم خارج بشم بابا گفت: مبارکه،از مامان شنیدم داری کار می کنی. بدون هیچ احساسی تو صورتم گفتم: وقتی بابا کار نمیکنه باید بچه کار کنه دیگه..بالاخره یکی باید نون آور خونه باشه دیگه.

همونطور که داشت دنبال سیخش می گشت گفت: چرا زبونت انقدر درازه؟؟ آهی از ته دلم کشیدم و گفتم: بابا!شریکت رو پیدا نکردی؟؟نگاهی تحقیر آمیزی بهم انداخت و گفت: به نظرت اگه پیدا کرده بودم تو این وضع بودیم؟؟ الان سه سال شده ما تو این فلاکتیم، آخه تا کی باید این وضع رو ادامه بدیم؟! همون موقع سیخش رو پیدا کرد، خوشحال از جیبش مواد  رو بیرون آورد و گفت: بزار یه وقت دیگه مفصل با هم حرف می زنیم. نگاهم کرد و ادامه داد: حرفای زیادی دارم که باید بهت بگم.

 

دانلود رمان پادمیرا اثر مبینا مهراور pdf بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
همیشه به اینجای ماجرا که می رسید از فکر و خیال میامدم
بیرون. دیگه چهره ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمیتونستم ادامه ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین طوری شدم. سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می کردم.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    پادمیرا
  • ژانر
    دانلود رمان اجتماعی,دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    مبینا مهراور
  • ویراستار
    مبینا مهراور
  • طراح کاور
    رازی رمان
  • صفحات
    671
  • منبع تایپ
    رازی رمان
  • raziadmin
دیگر نوشته های
دانلود رمان رعیت شیطون من اثر آرام رستگار pdf (1) دانلود رمان گوزن اثر مدیا_ر pdf (1) دانلود رمان افسون سبز اثر تکین حمزه لو pdf (1) دانلود رمان گلهای مریم اثر حمیرا خالدی pdf (1) دانلود رمان به گذشته برگردیم ن اثر نیلا_ع pdf (1) دانلود رمان آسمان شب (جلد اول) اثر دلارام.م pdf (1) دانلود رمان خسوف اثر پگاه مرادی pdf (1) دانلود رمان لانه ویرانی (جلد دوم) اثر بهارگل pdf (1) دانلود رمان به چشمانت مومن شدم اثر فاطمه سالاری pdf (1) دانلود رمان گرگ و میش (جلد اول) اثر استفانی مه یر pdf (1) دانلود رمان هوای دلبستگی اثر بیتا فرخی pdf (1) دانلود رمان مه زده اثر معصومه آبی pdf (1) دانلود رمان دشت آنا اثر شیخ لادن pdf (1) دانلود رمان هتل شیر اثر طوفان خاموش pdf (1) دانلود رمان الماس اثر شراره (shaloliz) pdf (1) دانلود رمان تخت طاووس اثر عاطفه منجزی pdf (1) دانلود رمان ر اثر معصومه سرلک pdf (1) دانلود رمان بیا باهم رویا ببافیم اثر شهلا خودی زاده pdf (1) دانلود رمان مگه من دل ندارم اثر شیرین یعقوبی pdf (1) دانلود رمان نور چشمانم باش اثر عاطفه میاندره pdf (1) دانلود رمان حریر سرخ اثر کوثر.ب pdf (1) دانلود رمان التهاب یک دوران اثر N_Raya pdf (1) دانلود رمان هفت خاج اثر فاخته حسینی pdf (1) دانلود رمان خاطرات سرگرد نیما رضایی اثر مرضیه اخوان نژاد pdf (1) دانلود رمان قرص آرامبخش (جلد دوم) دریا دلنو اثر دریا دلنو pdf (1)
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 160 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.