دانلود رمان عشق یخ زده از ی.محمدنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آروشا دختر بی رحم و سردی که یه جنایتکار و خلافکار حرفه ای و باند بزرگی رو به همراه پسرعموش اداره می کنه… می کشه و نابود می کنه و براش مهم نیس که بی گناه کشته یا گناهکار… پلیس چند ساله که می خواه تمام اعضای این باند رو دستگیر کنه ولی اونا هیچ مدرکی واسه دستگیری باند ندارن… کوروش به عنوان نفوذی وارد باند میشه ولی غافل از اتفاق هایی که قراره بیفته…
خلاصه رمان عشق یخ زده
یه ربع صبر کردم تا اینکه آروشا رو آوردن… اصلا شبیه اون آروشایی نبود که روز اول دیدم… لباسای گشاد تنش بود که مشخص بود لباس خودشن یس… یه چادر رو نامرتب انداخته بود سرش و چشمای قرمزش نشون از حال خرابش بو د… رنگش پریده بود و دیگه نمیشد اون غرور رو از چشماش دید ولی هنوزم مثل یخ بود…. با دیدنش هرچند تو این وضعیت دلتنگیم چند برابر شد و اشک تو چشمام جمع شد… پشیمون شدم و نمی خواستم برم داخل اتاق بازجویی و لی چاره ای نداشتم…
نفس عمیقی کشیدم و یه لیوان آب خوردم تا به خودم مسلط شم…. لباسام رو مرتب کردم و با اخم کمرنگی در اتاق رو باز کردم و وارد اتاق بازجویی شدم… سرش پایین بود و حتی کنجکاوی نکرد که ببینه کی واسه بازجویی اومده… پرونده دستم رو آروم گذاشتم رو ی میز و نشستم… سعی کردم بدون اینکه صدام بلرزه شروع کنم…. _خانوم آروشا مهدوی… آروم سرش رو تکون داد ولی بعد انگار متوجه شد و سرش رو با تردید بالا آورد… با دیدن من اشک توو چشماش جمع شد و با ناباوری بهم خیره شد…
چشمای نمناکش روی درجه و لباسام می گشت… انگار هنوز امیدی داشت که پلیس بودن من دروغ باشه… دلم واسه مظلومیتش تو اون لحظه کباب شد… شاید صدای شکستن قلبش رو شنیدم و برای هزارمین بار خودمو لعنت کردم… اشکاش چکید و با صدای آروم و گرفته اش گفت:بله.. . چشمامو از صورتش برداشتم و به پرونده خیره شدم… _قتل های پی در پی و وحشیانه…وارد کردن کالاهای قاچاق مثل اسلحه و مواد و… و… پخش مواد در کشور و معاملات غیرقانونی و…