خلاصه کتاب:
روناهی خبط کرد… اشتباه کرد… دختر خانِ ایل حق عاشق شدن نداشت… حالا که عاشق شده باید طرد شود… آن هم به دستور پدر… به دستور کسی که در چهره ی روناهی معشوقش را می دید… چه فرقی بود بین روناهی و دخترهای ایل که همه عاشق می شدند و پدر میانجی گری می کرد… سال ها بعد یک نفر فدا شد… یک زن… یک زن بیگناه…. آساره شایسته بدون هرگونه خطایی مورد اتهام قرار گرفت… به او تهمت زده شد… تهمتی ناگوار که پیش شوهر رسوایش کرد…
خلاصه کتاب:
شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن. حالا اون جدا از کار و دستور، یه انگیزه شخصی هم داره، انتقام از دو برادر شمس، قاتلای عزیز تر از جونش.
خلاصه کتاب:
دختری ب نام دریا دلگیر از پدری ک براش پدری نکرده و اون و مادرش رو ب رسمیت نشناخته تصمیم میگیره ب خانواده خودش نفوذ کنه و از طریق برادرش از پدر انتقام بگیره و در این راه مرد جوان و جدیی ب نام آرماش بهش کمک میکنه تا ب نتیجه دلخواهش برسه و اما نمیتونه مانع اتفاقاتی بشه ک در پی این انتقام براش رخ میدن و برادری که بیخبر از وجود خواهر دچار عشقی ممنوعه میشه و دریا رو دچار عذاب وجدان میکنه
خلاصه کتاب:
دختر کم سن و سال و زیبا و در عین حال سرکش قدرتمند ترین رییس مافیای شیکاگو، اسیر دست سناتور ولف کیتون، نامزد ریاست جمهوری آمریکا میشه. اسیر مردی سرد و بی احساس همچون سنگ. دختری که سناتور تنها به عنوان حق سکوت و به قصد انتقام از پدرش خواهانش است و هیچ علاقه ای به او ندارد…
خلاصه کتاب:
بعد از اینکه مادر جوزی از دنیا میره، اون مجبور میشه برای زندگی با پدر، مادرناتنی و برادر ناتنیش به شهر دیگه ای بره. اما نمیدونه توی اون شهر چی در انتظارشه. فامیلی جوزی رازی رو پشت خودش قایم کرده که بدون اینکه جوزی ازش خبر داشته باشه، اون رو به دشمن شماره یک تنها پسری که عاشقش میشه، تبدیل میکنه. بک کلرمونت زیبا، بیرحم و همه کاره شهره و قصد داره انتقام این زخم کهنه رو از بی گناه ترین فرد این داستان که جوزیه پس بگیره.
خلاصه کتاب:
گرگاس حاصل جفت گیری سگ و گرگ. حیواناتی که بخشی گرگ و بخشی سگ هستند، از سگ درنده تر و از گرگ شجاع ترند. هوش و ذکاوت سگ و نترسی و شجاعت گرگ رو دارن ولی به اندازه سگ ها دوست و وفادار نیستن. مهاجمن و نسبت به جانور های وحشیِ دیگه ژنشون قوی تر و وحشی تره. موجوداتی غیر قابل کنترلن. گرگاس ها خون گرگ رو از پنج جد نزدیک خودشون به ارث میبرن. ظاهرشون به شدت جذاب و کاریزماتیکه ولی رفتارشون به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. گرگاس ها از انسان ها متنفرن و نسبت به انسان ها رفتار تهاجمی غیر متعارفی دارن. گرگاس با ذات سگ به انسان نزدیک میشه و با ذات گرگ به انسان حمله میکنه. این حیوانات وحشی وقتی گرسنگی بهشون فشار میاره و چیزی برای سیر کردن شکمشون ندارن به محل سکونت انسان ها نزدیک میشن. و هرکی برای اولین بار با یه گرگاس رو به رو شه آخرین باریه که با یه گرگاس رو به رو شده. گرگاس ها شبیه ما هستن نه؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.