خلاصه کتاب:
از روزی که در محله دیو تنوره کشید و سر به آسمون سایید. آدم های بی ریا و صمیمی هم در آتش تندر سوختند و جان به در برده ها بره معصوم مهربانی و رافت را به پای غول قربانی کردند تا صباحی بیشتر از این عروس هزار چهره کام گیرند. چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بیرنگی نشست الفاظ ساده و صمیمی زیر کلمات پر طمطراق و سنگین له شد و نابود شد. درختان کهنسال اره و جوی از وحشت دامنش خشک شد و...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.