خلاصه کتاب:
حامین بادیگارد جذابی که ناخواسته مجبور میشه از دختر تخس و پروئه رئیس یه باند مافیا محافظت کنه، دختری که سال ها خارج از ایران زندگی کرده و چیزی از اعتقادای حامین زیادی معتقدمون نمیدونه. مدام تو زندگی حامین سرک میکشه حتی بی اجازه وارد حمومش میشه. مرد خشنمون و بی اندازه اذیت میکنه و وقتی تو یه کلبه واسه چند روز زندانی میشن اتفاقهایی میوفته که باور نکردنیه.
خلاصه کتاب:
پلکهایی را بسختی روی هم فشردم و با عصبانیت، سعی کردم که بخوابم، دقایق کند و کشدار می گذرند، سرم به اندازه چند کیلو سنگین شده است! این بی خوابی های شبانه، گاهی گریبانم را می گیرد و بشدت کلافه ام می کند
خلاصه کتاب:
تابان امیری که استعداد عجیب و خارقالعادهای تو طراحی لباس داره، طی اتفاقی پاش به بهترین برند طراحی کشور باز میشه بی خبر از رئیس بداخلاق و جدی که تو شرکت براش کمین کرده و از هر راهی برای بیرون کردنش استفاده میکنه اما تابان که سعی داره راز مهم زندگیش رو از همه پنهان کنه تو همین درگیریها عاشق میشه و راز مهم زندگیش فاش میشه که اتفاقی میافته و مجبور به….
خلاصه کتاب:
دختری که برخلاف واقعیت، فکر می کنه خیلی تنهاست و توی این دنیا برای کسی مهم نیست،توی ۱۷سالگی تصمیم به ازدواج می گیره اما به محض اینکه بعد از عقد دست مسعود رو می گیره و احساس سرما و سردی می کنه می فهمه که انتخابش اشتباه بوده. راهی بجز تحمل نداره در صورتی که اون حتی از حرم نفس های مسعود هم حالت تهوع می گرفت و…
خلاصه کتاب:
رمان فصل وصال داستان دختری بنام مایساست که در ابتدای داستان با بعد افسرده اش آشنا میشیم و با ورود پسری به زندگیش که درواقع حکم ناجیش رو داشته، به کل روحیاتش تغییر میکنه… در ابتدا داستان میشه گفت روی یک خط راست سیر میکنه از وسطای داستان فراز و فرود زیادی داره ونمیشه اتفاقات قسمت بعدی داستان رو حدس زد. در اواسط داستان به کل ممکنه ناامید بشید اما پایان خوش و زیبایی داره…
خلاصه کتاب:
در مورد عشقی هست که میشه گفت به نوعی ممنوع حساب میشه . اما چنان در دل دو طرف جوانه می زنه که ممنوعیتش را فراموش می کنند و برای رسیدن به هم هر کاری می کنند . اما مشکلاتی بر سر راه دارند که بر می گردد به زندگی گذشته ی دختر . که باعث میشه از هم دور بمانند و ...
خلاصه کتاب:
چندماهی بود حسابدار یکی از شرکتهای وابسته به هولدینگ ساختمانی جاوید شده بودم که متوجه اختلاس مدیر اجرایی شرکت شدم …به زحمت شماره مهندس جاوید که به فرعون بزرگ معروف بود رو به دست آوردم و باهاش تماس گرفتم و از اختلاسی که تو شرکت درو پنجره سازی هولدینگ می شد خبر دادم ولی نمی دونستم خودم رو تو چه هچل بزرگی خواهم انداخت .
خلاصه کتاب:
روی سکوی جلوی خونه نشستم… پاهام از خستگی زیادم زق زق می کردن… هنوز هم به فاصله ی زیاد مدرسه جدیدم تا خونه عادت نکرده بودم… مامان با یه لیوان آب سرد کنارم نشست… به چهره ی مهربونش نگاه کردم… تنها امیدم توی این دنیا مادرم بود…
خلاصه کتاب:
داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا میشود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج میکند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی میبرد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر میدارد. مشهورترین اقتباس این اثر فیلم سینمایی ربهکا با شرکت لارنس اولیویر است که آلفرد هیچکاک آن را به سال ۱۹۴۰ میلادی ساخت و برندهٔ جایزه اسکار هم شد….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رازی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.